خواستم زرنگی کنم و زود دور زدم و پا رو کلاچ یکهو شد اسب بی افشار به یه ماشین کوبیدم پرید تو پیاده رو، فقط میخواستم زیر کامیون بغل دستیم نرم و باز کوبیدم به یه ماشین که تصادف زنجیره ماشین های ایستاده را ایجاد کرد و نصف همه ماشینها رفتن تو.جوب و اخرین کوبشم انقدر قوی بود که نمیدانم پرایده چطور آن همه رفته بود توی جوب و چطور روی چرخ هایش مانده بود . برای همه ماشینها نامه فدایت شوم و شماره تماس گذاشتم بعد فهمیدم همه ماشینها مال پرسنل کلانتری ه
خب خبرشان کردند و وای از این وسواس.
بهدهر صورت این روزها تصادف می کنیم گردن شکسته در خدمت مردم آسیب دیده از تصادفیم .
ماندم پراید سفیدم چرا آخ هم نمی گوید، دخترم پیلی است برای خودش .
درباره این سایت